English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (1437 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
block U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocks U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
hooligan U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
stocker U اتومبیل مسافرتی بدون تغییریا تغییرات جزئی برای مسابقه
fly casting U مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
wand shoot U مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
designated tournament U مسابقه بهترین بازیگران
running U مناسب برای مسابقه دو
pro am U مسابقه گلف بازیگران حرفهای و اماتور
genoa U بادبان عریض برای مسابقه
laughter U مسابقه اسان برای بردن
free handicap U مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
little brown jug U مسابقه یک مایلی برای اسبهای 3 سالهUrsa
match points U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match point U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
race glass U دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
preparing U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepares U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
inspectors U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
to bar somebody from a competition U شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
inspector U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
prepare U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
check point U نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
gun U اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
guns U اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
solocross U مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
photo finish U استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
time fire U مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر
saving U قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
winter book U تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
power 0 U تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
experimental free handicap U دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
standard bred U اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
sedan U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedans U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
yaght club U باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
handicap U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicaps U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
lap money U جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
starting fee U مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
bracket U رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
underdistance U روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
cup of coffeen U شرکت کوتاه بازیگر کم تجربه در مسابقه
walking ring U پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
three ball U مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
stroke play U مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
division U دسته گروه اسبهای مسابقه معین
divisions U دسته گروه اسبهای مسابقه معین
ice time U مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
target archery U مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
ladder tournament U مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
observer U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observers U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
pit U منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pits U منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
sack race U مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
programs U مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین
program U مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین
match foursome U مسابقه بین دو تیم دونفره بایک گوی برای هر تیم
ponying U همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
wild cord U تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
runless U بدون برد در دور مسابقه
free legged U بدون کلاف پا در مسابقه اسبدوانی
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
selling plater U اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
opener U مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
to poach a start in race U بدون حق در مسابقه دوازدیگران جلو زدن
check-points U علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoint U علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoints U علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
unlimited U وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
call time U تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
golf cart U گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
zone ride U کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
pocket U کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pockets U کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
field player U بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
major penalty U اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
short side U خط بازیگران با تعداد کمتری بازیگر دهانه دروازه
named airport of departure U فرودگاه معین برای حرکت
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet U مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
heisman trophy U جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
tc U اجاره دربست برای مدت معین
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
standoff half U بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
attack U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacked U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
drop ball U انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
attacks U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
to settle an a U برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
grease paint U رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
golf car U وسیله باطری دار برای حرکت دو بازیگر در زمین گلف
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
time charter U اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
cues U اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
cue U اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
appeal play U تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
blanket U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanketed U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
blankets U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
so U علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
slalom U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing U مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
signals U علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
assessed value U ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
code level U تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
shake bottle U بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
hopple U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
calling sequence U مجموعهای مشخص ازدستورالعمل و داده که برای فراخوانی یک ریزبرنامه معین ضروری است
ratioing U کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
authorization to copy U اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
holotype U نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
free throw U پرتاب بدون مانع برای یار
no answer [n/a] [in forms] U بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن]
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
controlled airspace U قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
ineligibly U بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
to commandeer something U چیزی را [بدون اجازه] برای خود برداشتن
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
loose ends <idiom> U بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
freedom U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
cutbacks U بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
freedoms U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
cutback U بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
bareback riding U سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
stability U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه
reliability U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
failure safety U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
image U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
images U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
unattended operation U سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
automatics U توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatic U توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
center of gravity limits U محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
bottoming reamer U وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
gabion U سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
congress party (indian national congress U حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
free agent U بازیگر بدون قرارداد
free agents U بازیگر بدون قرارداد
contested U مسابقه
chasing U مسابقه
chases U مسابقه
ball game U مسابقه
ball games U مسابقه
racing U مسابقه
setter U یک مسابقه
event U مسابقه
events U مسابقه
races U مسابقه
contesting U مسابقه
match U مسابقه
contests U مسابقه
tourney U مسابقه
meet U مسابقه
meets U مسابقه
chase U مسابقه
chased U مسابقه
Recent search history Forum search
2New Format
1postside
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com